سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چفیه مشکی

بسم ربِّ المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

وَالْفَجْرِ ...

 

عصر روز 3 خرداد 91 شهر ما بار دیگر عطر شهدا را به خود گرفت...

 

در کوچه های شهر نسیم کربلا وزیدن گرفته است...

 

شهر بوی فاطمیه می دهد...

 

گویی کاروان از راه رسیده با خود سبد سبد یاس آورده است...

سبد سبد نرگس و اقاقی.....

چشم ها منتظرند

اشک ها روان

لب ها لرزان

اینجا همه با دعوت نامه آمده اند

 

ما هم دعوت شده ایم...

به ضیافتی ویژه....

از جنس نور....

ضیافتی ازجنس بهار...

از جنس بـــــــهــــــشــــــــــــت...

اینها که به مهمانی آمده اند.....

نه نه...بهتر است بگویم ما به مهمانی رفته ایم...و آنها میزبانان ما هستند...

این میزبان است که دعوت نامه می فرستد.....اینان صاحبان اصلی این شهر و دیارند....اینهاخون داده اند...جان داده اند...تا من اینجا باشم....

اینان ساکنان شهر بهشت اند

کوی فاطمیه(سلام الله علیها)

کوچه والفجر

پلاک8

صاحبان این خانه در زمین گمنام اند

                                       همچون مادرشان

                                                    نام و نشان آنها را باید از آسمانیان گرفت....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام کرده بودن که 21 شهید تازه تفحص شده آوردن معراج شهدا

بال بال می زدم که برم

وقتی رفتم

دیدم همه شهدای والفجر 8 هستن و از فاو اومدن

امروز وقتی اولین سری ازپیکر شهدا رو که دیدم و متوجه شدم والفجر 8 ی هستن کلی ذوق کردم

و گفتم بازم به شهدای والفجر 8رسیدم

اما وقتی دیدم حدود 90 درصد شهدا از والفجر8 هستن و تعدادی دیگه از خیبر

:(((

 

فهمیدم هیچ چیز اتفاقی نیست...

شاید عمو سعید سفارش ما رو به همرزماش کرده

که اینجوری منت می ذارن و تحویلمون می گیرن...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واقا واسه مسئولین شهرمون متاسفم....

یادواره شهدا می خوان بگیرن...یادواره ای که فقط یادی از شهید هست

کلی بنر می زنن و تبلیغاتشونگوش فلک رو کر می کنه

امام حالا که وجود پاکشهدا رو در شهرمون حس می کردیم...نه خبری از تبلیغات انچنانی بود نه ...



نوشته شده در پنج شنبه 91 خرداد 4ساعت ساعت 3:38 عصر توسط seyyed| نظر
طبقه بندی: شییع پیکر شهدا

بسم ربّ العشق

شهید سعید است و شهادت سعادت

تازه زمانی متوجه شدم یه روز یه عمویی داشتم که رفته جبهه و هنوز برنگشته

که اولین بار متن زیر  یه عکس به دیوار زده تو کنج پذیرایی خونه بابا سید  توجه من روبه خودش جلب کرد...

 

و این بود آغازی برای عاشقی ما...

 



نوشته شده در پنج شنبه 91 خرداد 4ساعت ساعت 3:34 عصر توسط seyyed| نظر
طبقه بندی: عمو سعید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin